مرسدس بنز S کلاس زمان را متوقف می کند

·

داشتم به سمت کلبه‌های آلپ می‌رفتم، پاهایم در مسیرهای برفی‌شان ایستادند. یک طلای درخشان W126 مرسدس بنز S کلاس روی لاستیک های زمستانی نشسته بود، با زنجیر در عقب. کامل به نظر می رسید.

فوراً به گاراژی در فارگو، ND منتقل شدم که متعلق به پدربزرگ و مادربزرگم، پدربزرگ و نونی بود. مثل یک تجربه خارج از بدن بود. اما زیاد طول نکشید.

“حالت خوبه؟” یکی از سخنگویان آلمانی مرسدس بنز پرسید که مطمئناً در چه زمانی کمتر از آنچه احساس می شود، است.

گفتم: “آره، خوبم. این ماشین، مرا به زمان و مکان دیگری می برد.”

اما من برای کلاس S کلاس اینجا نبودم. من بعد از خواب در کنار کوهی در اتریش بودم وانت مرسدس بنز اسپرینتر RV، تا سپس سوار a نمونه اولیه مرسدس بنز CLA EV مدل 2026.

اما در طول روز نمی‌توانستم به آن W126 فکر نکنم. این بخشی از تاریخچه خانواده من است.

جوئل فدر در حال شستن مرسدس بنز 350 SDL 1991

جوئل فدر در حال شستن مرسدس بنز 350 SDL 1991

W126 پدربزرگ وارد مزرعه می شود

من فقط پنج ساله بودم که پدربزرگم، پل فدر، درگذشت. خاطرات من از او محدود است، اما (هیچکس شوکه کننده) بیشتر آنها را شامل می شود آخرین ماشین او: یک مرسدس بنز 350 SDL 1991 آبی روی آبی سفارشی.

تا به امروز، به نوعی، یک کپی دیجیتال (حتما به لطف پدرم) از برچسب شیشه ماشین دارم. Ice Blue Metallic on Blue S-Class وارد ایالات متحده در بندر بالتیمور شد و برای تحویل در شیکاگو آماده شد. وقتی پدربزرگم در نوامبر 1991 فوت کرد، ماشین 8408 مایل روی کیلومترشمار داشت. اون ماشین رو دوست داشت

از کودکی به برخی از حقایق مشابه پایبند بودم: قرار بود با خودروها به عنوان شاهکارهای مهندسی باورنکردنی با احترام رفتار شود و مورد احترام قرار گیرند.

پل و جوئل فدر

پل و جوئل فدر

پدربزرگ من که یک حسابدار بود، پس از مرگ، دارای املاک تجاری همراه با زمین های کشاورزی بود و با آن ماشین در همه جا رانندگی می کرد.

یک خاطره سازنده شامل سفری به مزرعه با مرسدس بنز دیزل سوز او است. ما در جاده سنگریزه ای بین مزارع رانندگی می کردیم که ناگهان او ناگهان پیچید و ما ناگهان در حال رانندگی در مزارع بودیم. عقلم را از دست دادم و فریاد زدم: “ما نمی توانیم با این ماشین در مزارع رانندگی کنیم!” من پنج ساله بودم

پل فدر همیشه آن مرد عاقل آرام، خونسرد و جمع و جور بود، لبخندی زد و گفت: “خوب است، کیچیک.” او نوه هایش را کیچیک صدا می کرد.

خوب نبود. حالم خوب نبود ذهن من به سادگی نمی توانست این واقعیت را درک کند که ما در حال رانندگی با این مرسدس بنز آبی خیره کننده در میدان هستیم. اما پدربزرگم دوبار فکر نکرد. آن روز باید سوار کمباین شوم.

جوئل فدر در حال غواصی در کمباین

جوئل فدر در حال غواصی در کمباین

وقتی پدربزرگم فوت کرد، مادربزرگم، نونی، ماشین را نگه داشت و با پدرم که آئودی V8 کواترو مدل 1990 او را می‌خرید، ماشین را نگه می‌داشت و آن را راننده روزانه خود می‌کرد (چه ماشینی در برف در نوکیا هاکاپلیتا).

میراث خودرویی پدربزرگم از طریق مادربزرگ و دوران کودکی من زنده ماند. نونی ماشین را در تمام طول سال سوار بر لاستیک های زمستانی در زمستان های برفی و بسیار سرد فارگو می راند.

او یک بار من و خواهرم هانا را در تعطیلات زمستانی به یک فیلم برد و برای اطمینان از اینکه سوخت دیزل در سرما ژل نمی‌کند، ماشین را در تمام مدت فیلم در پارکینگ رها کرد. من عصبانی شدم و گفتم: “نانی، یکی می خواهد ماشین را بدزدد!” او که همیشه آرام بود گفت: نه عزیزم (همه عزیز بودند)، من آن را با کلید یدکی قفل می کنم. و این کار را با سیستم قفل پنوماتیکی که با دقت یک صندوق بانکی «قفل» می‌کرد، انجام داد.

آئودی A6 مدل 2001 بتی فدر با فضای داخلی وانیلی و آبی

آئودی A6 مدل 2001 بتی فدر با فضای داخلی وانیلی و آبی

وقتی نونی از W126 به ماشینی که می‌توانست نهایی شود، حرکت کرد، یک مینگ آبی روی وانیلی و آبی 2001 Audi A6 4.2، 350SDL به یکی از دوستان خانوادگی فروخته شد. من آن را دو بار دیگر دیدم قبل از اینکه به سرنوشت نهایی خود برسد: به آهو برخورد کرد. پایان غم انگیز یک وسیله نقلیه دیدنی.

1988 مرسدس بنز 300 SE معروف به خودروی گلدکاپچن

1988 مرسدس بنز 300 SE معروف به خودروی گلدکاپچن

Goldkäppchen W126 ثابت می کند که گذشته آینده را رقم می زند

W126 طلایی که مرا در مسیر من در اتریش متوقف کرد یک مرسدس بنز 300 SE مدل 1988 بود. رنگ متالیک شامپاین می درخشید و چراغ‌های جلوی تمیز با مشخصات یورو و سپرهای محکم آن، در مقابل چراغ‌های زشت‌تر و سپرهای بزرگ‌تر که برای خودروهای با مشخصات ایالات متحده الزامی شده بودند، بسیار زیبا به نظر می‌رسیدند. دارای یک قفسه سقفی با چوب اسکی به تناسب موقعیت مکانی بود.

در مرسدس بنز این است معروف به ماشین گلدکاپچن، با Goldkäppchen به معنای کلاه قرمزی طلایی. این W126 متعلق به مرسدس بنز کلاسیک است، اما به طور رسمی بخشی از مجموعه 1100 خودرو نیست. پیتر بکر، سخنگوی مرسدس بنز کلاسیک به من گفت: “خیلی خوب است.”

فقط دو نفر، بکر و یک همکار، از ماشین گلدکاپچن مراقبت می کنند. با وجود اینکه متعلق به مرسدس بنز است، مانند یک چیز خارج از کتاب است. همچنین این تنها خودروی این مجموعه است که به تایرهای زمستانی مجهز شده است.

1988 مرسدس بنز 300 SE معروف به خودروی گلدکاپچن

1988 مرسدس بنز 300 SE معروف به خودروی گلدکاپچن

مالک قبلی، یک آلمانی دقیق، یک پشته ضخیم از رسید برای تمام تعمیرات داشت. زمانی که بکر و تیم خودرویی را خریداری کردند که به مدت 10 سال با مالک قبلی خود زندگی کرده بود، اما بقیه تاریخچه خودرو به جز تحویل اولین بار به نمایندگی دایملر-بنز در مانهایم در 29 آوریل 1988 مبهم است. این در تاریخ قابل توجه است زیرا مانهایم شهری است که کارل بنز از آنجا بود.

از آنجایی که خودرویی نسبتاً بی عرضه است، معمولاً توسط رسانه ها هدایت نمی شود. یکی دیگر از روزنامه نگاران و دوستان من، آیلین فالکنبرگ-هال، اتفاقاً با بکر دوست شد و با دیدن ماشین گلدکاپشن، نگاه من را دید. او به بکر پیام داد و برای من ضمانت کرد. بکر چراغ سبز نشان داد و دقایقی بعد کلیدها در دست من بود.

دومین باری که کلید برش لیزری (یک تصور وحشیانه در سال 1988) در دستم قرار گرفت، احساس کردم با پدربزرگ و مادربزرگم ارتباط دارم. در جایی به من لبخند می زدند.

دستگیره در سمت راننده را گرفتم و با همان قلاب بانکی مانند خزانه صدا کرد. بلافاصله دوباره به گاراژ در فارگو منتقل شدم. خاطرات.

همانطور که روی صندلی جلویی که مانند تاج و تخت پوشیده شده با پارچه طلایی لغزیدم، بوی کلاسیک مرسدس بنز بر حواسم غلبه کرد. دقیقا بوی W126 پدربزرگ و مادربزرگم می داد. چشمانم را بستم و تازه نونی را در راه به یاد آوردم تا دوستم مارک را برای بازی در بزرگراه 7 در مینیاپولیس، مین ببرم. این همان روزی بود که متوجه شدم نونی از پدربزرگم بزرگتر بود و به او گفتم: نانی! هر لحظه ممکن است بمیری!» او خندید. من گوهر بچه بودم

1988 مرسدس بنز 300 SE معروف به خودروی گلدکاپچن

1988 مرسدس بنز 300 SE معروف به خودروی گلدکاپچن

لغزاندن کلید به درون جرقه بلافاصله گیج ها را زنده کرد. یک دور، دو چرخش، اما بدون چراغ برق یا نیازی به صبر کردن برای گرم شدن شمع ها. این خودرو دارای دوشاخه برق نبود زیرا دارای یک موتور 3.0 لیتری خطی 6 گازسوز است. خط مستقیم 6 با قدرت 179 اسب بخار و گشتاور 188 پوند فوت از طریق گیربکس 4 سرعته اتوماتیک به چرخ های عقب ارسال می شد. توربودیزل 6 در 350SDL 1991 پدربزرگ من 136 اسب بخار و 228 پوند فوت گشتاور تولید می کرد که از طریق یک گیربکس 4 سرعته اتوماتیک به چرخ های عقب ارسال می شد. کلاس S امروزی دارای گیربکس 9 سرعته اتوماتیک با حداکثر 791 اسب بخار و گشتاور 1055 پوند فوت است.

وقتی خودم را در ماشین قرار دادم، متوجه شدم که این W126 چقدر کوچکتر از 350SDL پدربزرگ و مادربزرگم است. S به معنی S کلاس، D برای دیزل و L برای شاسی بلند بود. بیشتر این فضای اضافی بین چرخ ها برای یک صندلی عقب بزرگتر بود. 350SDL تنها خودروی مخصوص ایالات متحده بود که آلمان هرگز آن را نداشت. حداقل یک بار در تاریخ نشان می‌دهد که آمریکا از مرسدس بنز ماشین خنک‌تری نسبت به آلمانی‌ها گرفت.

1988 مرسدس بنز 300 SE معروف به خودروی گلدکاپچن

1988 مرسدس بنز 300 SE معروف به خودروی گلدکاپچن

صندلی‌های جلو مانند صندلی‌های ماشین پدربزرگ و مادربزرگم بود، البته با پارچه‌های طلایی به جای چرم آبی پوشیده شده بود. می‌توانستم فنرهای زیر صندلی را در حالی که زیر وزنم فشرده می‌شد، حس کنم. من به طور کامل با تکیه گاه ضخیم زیادی از پایین صندلی بلند حمایت می شدم.

پس از مانور دادن ماشین برای گرفتن عکس‌های سریع، در حالی که Falkenberg-Hull روی صندلی راست نشسته بود، به سمت پایین کوه رفتم. یک نفر باید عکس می گرفت تا این لحظه را در تاریخ ثبت کند. او باعث شد این اتفاق بیفتد.

بعد از اینکه شوک و هیبتی که در حال رانندگی با W126 بودم از بین رفت، شروع کردم به توجه کردن به اینکه رانندگی چگونه است. به طور طبیعی من شروع به مقایسه آن با مرسدس بنز S 580e 4Matic 2025 من به تازگی در کولاکی رانندگی کرده بودم که با رنگ آبی خیره کننده چینی با نمای داخلی Manufaktur Deep White رنگ شده بود. من ترجیح می دادم یک داخلی Manufaktur Yacht Blue… دفعه بعد، مرسدس.

وضعیت صندلی در W126 نسبت به کلاس S امروزی صاف تر است و مقدار زیادی شیشه در اطراف گلخانه وجود دارد. این به‌علاوه ستون‌های نازک، دید بیرونی را فوق‌العاده می‌کرد.

رانندگی با مرسدس بنز 300 SE 1988 معروف به خودروی گلدکاپچن

رانندگی با مرسدس بنز 300 SE 1988 معروف به خودروی گلدکاپچن

جلوتر، کاپوت به نظر می رسید که یک مایل طول دارد و یک هواپیما می تواند روی آن فرود بیاید. مانند کلاس S امروزی به سمت پایین سرازیر نمی شود، بنابراین هر اینچ از قسمت جلویی را دقیقاً به ستاره مرسدس بنز می بینید.

پیشرانه 3.0 لیتری 6 خطی، نیروی رانش هیبریدی پلاگین S کلاس امروزی را که 503 اسب بخار قدرت و 533 پوند فوت گشتاور دارد، نداشت. له کردن پدال در W126 یک کیک داون آهسته آهسته 4 سرعته اتوماتیک را به همراه داشت، البته با یک تعویض نرم اما قابل توجه و افزایش دور. رانش رو به جلو آهسته و محکم وارد شد. همه اینها گشتاور است زیرا دورها هرگز به بالای محدوده سرعت سنج بالا نمی روند. این یک ماشین حرکتی است.

بکر ماشین Goldkäppchen را روی زنجیر در عقب داشت، بنابراین برای اینکه این خودروی بی عیب و نقص را از بین نبرم، هرگز از سرعت 60 کیلومتر در ساعت (37 مایل در ساعت) بالاتر نرفتم و سرعت آن را تا حدود 45 کیلومتر در ساعت (28 مایل در ساعت) حفظ کردم.

در داخل کابین، W126 تقریباً به اندازه کلاس S امروزی آرام به نظر می رسید، زیرا باد در بیرون می پیچید. هیچ ضربه ای از درون خط 6 به داخل کابین راه پیدا نکرد. تنها صدا یا لرزشی که احساس می شد ریتم زنجیر روی لاستیک های عقب بود که به پیاده رو برخورد می کردند.

سیستم تعلیق نرم هر ضربه جاده ای را کمرنگ می کند، درست همانطور که سیستم تعلیق بادی تطبیقی ​​580e 4Matic عیوب جاده را صاف می کند. چرخیدن به گوشه ها، W126 نسبت به کلاس S امروزی لاغرتر بود، اما متشکل بود و هرگز احساس نمی کرد که در سرتاسر خودش می چرخد. مانند لینکلن ها و بیوک های دیگر پدربزرگ و مادربزرگ من در دوران کودکی من نمی چرخد.

شاید تکان دهنده ترین فرمان فرمان بود. وزن آن خوب است و به نظر می رسد که من در حال حرکت دادن قفسه فرمان از طریق چرخش چرخ هستم. خیلی صاف کمی شیب در مرکز وجود داشت، اما مانند یک “مدرن” آزاردهنده نبود. اینئوس گرنادیر با سیستم فرمان توپی گردشی آن. W126 دقیق بود و مانند Grenadier در مسیر خود سرگردان نبود.

1988 مرسدس بنز 300 SE معروف به خودروی گلدکاپچن

1988 مرسدس بنز 300 SE معروف به خودروی گلدکاپچن

شباهت های بین W126 و آن تجربه طاق مانند و کلاس S امروزی قابل توجه است. از نسبت‌ها گرفته تا کیفیت ساخت و تجربه، شبیه به دوران متفاوت است.

بالاتر از همه، رانندگی با W126 احساس می‌کردم که در بخشی از سفر خودرو و خانواده‌ام به دور کامل می‌آیم. W126 پدربزرگ و مادربزرگم قبل از اینکه مجوز بگیرم خانواده را ترک کردند. من هرگز آن ماشین را سوار نشدم. رانندگی با اتومبیل Goldkäppchen حلقه گذشته را بست و به من یادآوری کرد که حتی S کلاس امروزی وزن یک پرچمدار را تحمل می کند. تعجب کنید که کلاس S فعلی در فلزی آبی یخی با فضای داخلی آبی چه شکلی خواهد بود.

مرسدس بنز هزینه سفر و اقامت را پرداخت کرد تا بتوانم نمونه اولیه CLA EV را برانم و در یک ون روی کوهی در کولاک بخوابم. اتفاقا من هم با Goldkäppchen W126 رانندگی کردم.