در آخر هفته MotoGP در آستین، تگزاس حرکت کرد، واقعاً نمی دانستم چه انتظاری داشته باشم. علیرغم اینکه اولین موتور سیکلتم را در 19 سالگی گرفتم، هنوز اولین باری بود که در یک مسابقه شرکت می کردم. صدای گرم و بسیار بلندی بود که چندان تعجب آور نبود. همانطور که معلوم است، MotoGP هنوز هم دختران شبکه وجود دارد، که از آنجایی که من فکر میکردم تمام شده است، غافلگیرکنندهتر بود زمانی که فرمول 1 بیشتر آنها را کنار گذاشت. با این حال، بزرگترین شگفتی این بود که چقدر سریع دچار وسواس شدم با پادشاه بگرها. برای من مهم نیست که موتورسیکلت دوست دارید یا مسابقه – اگر تماشا نمی کنید، فرصت را از دست می دهید.
افشای کامل: برمبو میخواست مرا به مسابقات موتورسواری معتاد کند به طوری که برایم هزینه کرد که در یک هتل مجلل بمانم که هنگام ورود به شما آبجو میدهد. آخرین باری که آنجا ماندم، یک Shiner Bock گرفتم، اما این بار در اطراف، تنها چیزی که آنها داشتند مقداری دم کردن صنایع دستی محلی بود. خوب بود همچنین، هیچ کس نمی دانست تاونز ون زاندت کیست. این ناامید کننده بود اما تقصیر برمبو نبود. همچنین، برمبو برای من بلیط و کارت VIP گرفت، بنابراین من توانستم بیشتر چیزها را از یک جعبه تهویه مطبوع تماشا کنم، در حالی که یک خانم جوان خوب به نام کارولین مدام سعی می کرد Prosecco رایگان به من بدهد. کار کرد. همچنین، برمبو هزینه پرواز من را به خانه پرداخت کرد.
حتی افراد تیم مسابقه هارلی دیویدسون به نظر میرسیدند که میدانستند دوچرخههای مسابقهای که قطعاً برای مسابقه ساخته نشدهاند، ذاتاً مضحک هستند. و برای روشن بودن، اگرچه آنها دوچرخه های استوک نیستند، اما بسیار بیشتر از آن چیزی هستند که فکر می کنید. شاسی و موتور اساسا به حال خود رها می شوند، اگرچه شما مجاز هستید بیشتر از شاسی با موتور انجام دهید، بنابراین حتی با بدنه اصلاح شده سبک وزن، فرمان های مختلف، سیستم تعلیق جذاب تر، ترمزهای ارتقا یافته (هی، آیا می دانستید که Brembo می سازد ترمزهای با کارایی بالا؟) و همه تغییرات دیگری که باعث تبدیل دوچرخه جاده به چیزی با قابلیت پیست می شود، هنوز هم دوچرخه های سنگینی هستند. در واقع، 620 پوند است کمترین که اجازه وزن کردن دارند
در نهایت، نتیجه یک مجموعه کامل از دوچرخهها است که کم و بیش شبیه رزمناوهای عظیمی هستند که در سفرهای جادهای میبینید، فقط آنها در آستانه رقابت مستقیم در Circuit of the Americas هستند. اشتباه به نظر می رسد. این احساس اشتباه است. می توان گفت، شاید حتی است اشتباه. و با این حال، آنها این کار را به هر حال انجام می دهند. زیرا کاملاً شکوهمند است.
اگر فکر میکنید دوچرخههای مسابقهای بزرگتر و سنگینتر به معنای دوچرخهسواران بزرگتر و قویتر است، نمیتوانید بیشتر در اشتباه باشید. ما این فرصت را پیدا کردیم که به طور خلاصه با تیم مسابقه هارلی گپ بزنیم، و در حالی که سواران آن ممکن است کمی تنومندتر از برخی از رانندگان اتومبیل های مسابقه ای باشند که در گذشته ملاقات کرده اید، آنها هنوز هم بسیار کوچک هستند. یک نگاه به بازوهای آنها کافی است تا متوجه شوید که آنها به وضوح در شکلی باورنکردنی هستند، اما اگر دیدید مردان ریشو بزرگی که شکم های آبجو را تکان می دهند و این دوچرخه ها را روی پیست پرت می کنند، متاسفم که حباب شما را ترکاندم. به همان اندازه که این مفهوم احمقانه است، آنها King of the Baggers را جدی می گیرند.
آنقدر جدی که، تا حد زیادی ناامید شدم، هیچ کس به من اجازه نمی دهد که در پشت پیست سواری کنم. از یک طرف می فهمیدم، اما از طرف دیگر، واقعاً می خواستم این شانس را داشته باشم که خودم فقط طعم دیوانگی را تجربه کنم. اوه خوب، من همچنین نتوانستم سوار گاراژ 56 کامارو شوم، تا حدی به این دلیل که ظاهراً «صندلی سرنشین ندارد». انگار که دلیل موجهی است. فقط منو بذار رو صندلی راننده رفیق می توانید به یک نویسنده جالوپنیک اعتماد کنید که کامارو را خراب نکند.
همانطور که می توانید تصور کنید، این همه وزن اضافی در یک دوچرخه مسابقه خبر بدی برای لاستیک ها و ترمزها است. من تا آنجا پیش نخواهم رفت که بگویم مسابقات اتومبیلرانی King of the Baggers به مهارت بیشتری نسبت به همتایان خود در MotoGP نیاز دارند، اما زمانی که ورزش شما هم قوانین خدا و هم طبیعت را نادیده می گیرد، بیایید بگوییم که شما به مجموعه ای از استعدادهای خاص برای حفظ آن نیاز دارید. سمت لاستیکی به سمت پایین و سمت براق به سمت بالا. آنها در مورد استراتژی های مختلفی برای کنترل وزن صحبت کردند، مانند استفاده از ترمز شست و تثبیت عقب قبل از اینکه واقعاً ترمزهای جلو را چکش کنید.
و در حالی که بسیار نسکار نیست، شنیدن صحبت آنها در مورد میزان حرکت دوچرخه ها قطعاً فکر نکردن به مقایسه نسکار را سخت می کند. آنها دوچرخههایی میگیرند که نباید مسابقه داده شوند، به هر حال با آنها مسابقه میدهند و یاد میگیرند که با “نقص” دوچرخه کار کنند به جای اینکه آنها را کاملا مهندسی کنند. من کاملا آن را دوست دارم.
همانطور که ایده مسابقه چمدانها بسیار وحشتناک است، مسابقه واقعی حتی بهتر از آن است که حتی تصور کنید. همه چیزهایی که در مورد استراتژی پیچ و ترمزها و لاستیکها یاد گرفتم، در ثانیهای که دوچرخهها در روز شنبه بلند شدند، از پنجره بیرون رفتند، و من بلافاصله دوباره به یک بچه کوچک تبدیل شدم، با صدای بلند و تماشای سریع چیزهای سنگین. خیلی سریع. و وقتی به پیچ ها خم می شوند، به من اعتماد کنید، آنها واقعا به پیچ ها خم شوید
عددی که شنیدم به اطراف پرتاب شد حدود 60 درجه لاغر بود که در حال حاضر برای یک دوچرخه مسابقه بسیار زیاد است. با این حال، وقتی ما از هندیها و هارلی دیویدسونها صحبت میکنیم، حتی وقتی آن را با دو چشم خود تماشا میکنید، واقعاً باور کردن آنچه میبینید سخت است. هرج و مرج بود. زیبایی بود غلط بود. درست بود. مهمتر از همه، من آنجا بودم و تماشای زنده این اتفاق افتادم. شما نمی توانید به من بگویید که تصور می کردم چیزی که هزاران نفر دیگر می توانند تأیید کنند اتفاق افتاده است، حتی اگر بیشتر شبیه چیزی بود که در رویایی دیدم که در آن هرگز از شر تانک Budweiser خلاص نشدم. اگر رویا بود به من اجازه می دادند سوار یکی از دوچرخه ها شوم.
من می دانم که مسابقه واقعی قرار بود MotoGP باشد. به همین دلیل برمبو پول زیادی خرج کرد تا آستین را برایم بیاورد. و من از مسابقه آخر یکشنبه لذت بردم، به خصوص از آنجایی که با دوست قدیمیای که سالها ندیده بودم برخورد کردم و در حالی که ما دیوانهترین مسابقهدهندههای روی کره زمین را در مسابقات COTA تماشا میکردیم، به عقب افتادم. حتی بهعنوان کسی که احساس حفاظت از خود ندارد (بالاخره من بیش از 15 سال است که سوار میشوم)، میتوانم تشخیص بدهم که دارند کاری را انجام میدهند که میدانم، من خیلی میترسم. حتی انگشت پایم را در تلاش فرو کنم.
و با این حال، پس از تماشای King of the Baggers، تقریباً خیلی جدی به نظر می رسید. کمی بیش از حد دکمه ها را بسته است. پس از تجربه مضحک بودن یک مسابقه باگرز، احساس میکردم چیزی کم است. این هم برای کسی که با MotoGP درگیر است، نیست. قلب من به تازگی توسط King of the Baggers تسخیر شده است، و نمی دانم راهی برای MotoGP وجود دارد که بتواند آن را دوباره به دست آورد. تماشای مسابقه هارلی ها با سرخپوستان به گونه ای که قطعاً، مطلقاً نباید واقعاً آنقدر سرگرم کننده است.